آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره
رادینرادین، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

آرمیتا پری کوچک دریا و رادین پسرک دوست داشتنی

آرمیتا دخترک کلاس اولی

مسافرت 95

1395/5/24 9:21
نویسنده : مامان
657 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

 

 

روزا داره میگذره مامان ، بزرگ شدی . منم با تو بزرگ شدم دیگه اون مامان که با گریه هات هول میشد و پا به پات گریه میکرد وجود نداره الان محکم تر شدم صبور تر شدم اومدنت منم بزرگ کرد .تازگیا فقط به فکر آیندتم چیزی اذیتت کنه دیوونه میشم من از تموم دنیا هیچ کس و هیچ چیز و به اندازه ی تو دوست ندارم تویی که تمام زندگیمو دارم میزارم که با بهترین امکانات بزرگ شی

راستش هنوز با مهدکودک رفتنت نتونستم کنار بیام هنوز میترسم تورو دست غریبه بسپرم احساس میکنم هیچ کس نمیتونه  ازت نگه داری کنه برا همین یکم از خودم دلگیرم باید با خودم کنار بیام تا توهم زودتر وارد اجتماع بشی و دوستای جدید پیدا کنی برای همین ازاول مهر میزارمت مهد کودک .

این روزا شاید تکراری میگذره ولی من از تک تک ثانیه هاش راضیم از سر کار به شوق دیدنت میام خونه بازی میکنیم ،پارک میریم ،دعوا میکنیم ، آشتی میکنیم ولی هر چیزی که بشه شبا تو بغلم همیشه قبل از خواب برات قصه مامانی و تعریف میکنم که عاشق دخترشه هر شب تو گوشت یه عالمه دوست دارم میگم وتوهم میگی مامان دوستت دارم یه دنیا یه عالمه یه دریا .... چه حس قشنگیه

قصه آرمیتا وشاهدا

آرمیتا دخترک باهوشیه  که الان سه سال وچهار ماهشه این روزا فیلم نگاه کردنو خیلی دوست داره  یه فیلمو تا آخرش میشینه نگاه میکنه مامانش  هم همیشه فیلم دانلود میکنه وبا هم نگاه میکنند این دخترک  خیلی احساسی که موقع فیلم نگاه کردن عکس العملش خیلی دیدنیه . یه روز که داشتن فیلم نگاه میکردن موضوع فیلم یه دختر پنج ساله ای بود  بنام شاهدا که لاله ونمیتونه حرف بزنه که گم میشه وهیچ کس نمیدونه که این دختر مال کجاست وخلاصه ماجراهایی داره که ارمیتا از اول فیلم تا آخر فیلم زار زار گریه میکرد هرچه مامانش توضیح میده دخترک باورش نمیشه چند بار تکرار این فیلمونگاه کرده به همه نشون میده وتعریف میکنه وگریه میکنه میگه مامان دلم براش میسوزه چه کار کنم ...به مامان بزرگش با آب وتاب تعریف کرده بود که هر دوتاشون داشتن گریه میکردن خجالتخجالتخجالت

 

پسندها (2)

نظرات (0)