مهر96
دخترخاله های شیرین جشنواره مهد کودک کندو اینم غذای آرمیتا 15 مهر 96 موهاتو کوتاه کردیم ...
نویسنده :
مامان
13:05
آرمیتا تابستان 1396
عکس بچگی آتنا دوماهگی آیلین شیطنت های دخترانه( آرمیتا عروس شده) یک ماهگی آیلین آرمیتا باشگاه فرهنگیان شیراز96/4/20 آرمیتا باغ ارم شیراز آرمیتا حافظیه شیراز باغ ارم آرمیتا وباباش سعدیه شیراز ارگ کریم خان شیراز بادگیران 96/5/5 دخترخاله ها ...
1 تا 2 ماهگی
عکسای روز تولدت بیمارستان عکسای دو ماهگیت عزیزم خوابای خوش ببینی با وزن 400/3 وقد 52 ودور سر36 روزسه شنبه 24/2/92دربیمارستان ام لیلا به دنیا اومدی. تو این یه ماه بهترین روزهای زندگیم رو سپری کردم با اینکه مشکلات خودشم داشت ولی لحظات شیرینی بودن.. روزای اول با شلوغیا ورفت وامدا ندونستم چه جوری گذشت از روز پنجم دیگه تنها بودیم خیلی میترسیدم از عهده کارا ت بر نیام لباس عوض کردنت خیلی برام سخت بود...... دستشون درد نکنه همه همکاری کردند انشاالله جبران کنیم .تا دوماهگی شبا همیشه بیداربودی روزا میخوابیدی .ماه اول...
نویسنده :
مامان
7:09
تولد4 سالگی آرمیتا
آرمیتا جون در سال 1396
باران - آرمیتا - بنیتا - سودا 96/1/5 آیلین کوچولوی خاله بهار روز چنج شنبه 96/2/21 بیمارستان خلیج فارس به دنیا اومد . ...
نویسنده :
مامان
7:25
ارمیتادرسال 95
آبان 95 کیش خانه مردم شناسی کیش اسکله کیش بندرکنگ آبان 95 اذر95 شهریور95 بارندگی شهریور 95 مرداد 95 مهر95 مهر95 آرمیتا درمرداد 95 ساحل بندرآفتاب آبان 95 کیش آبان 95 ...
نویسنده :
مامان
11:18
مسافرت 95
روزا داره میگذره مامان ، بزرگ شدی . منم با تو بزرگ شدم دیگه اون مامان که با گریه هات هول میشد و پا به پات گریه میکرد وجود نداره الان محکم تر شدم صبور تر شدم اومدنت منم بزرگ کرد .تازگیا فقط به فکر آیندتم چیزی اذیتت کنه دیوونه میشم من از تموم دنیا هیچ کس و هیچ چیز و به اندازه ی تو دوست ندارم تویی که تمام زندگیمو دارم میزارم که با بهترین امکانات بزرگ شی راستش هنوز با مهدکودک رفتنت نتونستم کنار بیام هنوز میترسم تورو دست غریبه بسپرم احساس میکنم هیچ کس ...
نویسنده :
مامان
9:21
ارمیتا 37و38و39 ماهگی
سه سال و دوماهگی آرمیتا95/4/26 عیدفطر95 دعوت مهدی بودیم شیرینی قبولیش در مدرسه تیزهوشان پارسا و ایسا و آرمیتا جلو قنات عیدفطر 95 آنا گلی آرمیتا وآب بازی آرمیتا گلم تولد سه سالگیتو نتونستم مفصل مثل پارسال بگیریم درگیر اسبابکشی بودیم ولی دوبار برات کیک گرفتم که فقط خودمون بودیم بعد از چند هفته اسبابکشی بلاخره روز 95/3/11 رفتیم خونه شهرک نور این روزها پراز حس تشکر وقدردانیم از خدای خودم از معبود مهربونم که همیشه لطفش برای من لایتناهی بوده خدایی که ...
نویسنده :
مامان
9:57
35تا 36 ماهگی
دخترگلم امسال تولدت وبا تاخیر میگیرم اخه درحال اسباب کشی هستیم وعروسی خاله بهار نتونستم به موقه تولدت بگیرم . انشاالله خونه جدید برات میگیرم . ...
نویسنده :
مامان
13:51