19 تا 20 ماهگی
آرمیتای عزیزم چند ماهی میشد مریض نشده بودی خیلی بهمون خوش میگذشت ...............ولی امروز 93/9/29 روز شنبه وقتی ازاداره اومدم خونه متوجه شدم حالت خوب نیست .یک هفته کامل مریض بودی استفراغ میکردی سه بار بردمت دکتر بعد از هشت روز خدا راشکر خوب شدی ولی اخلاقت تغییر کرده کم حوصله شدی ... اگه کسی به وسایلت دست بزنه جیغ میزنی میگی منه منه خیلی لج میکنی موقع لباس عوض کردنت اینقدر گریه میکنی که از حال میری . از جاروبرقی و آبمیوه گیری و هر چیزی که صداش زیاد باشه میترسی یه حالتی که تمام بدنت میلرزه . این روزا وقتی میام خونه میگی مامان اداره نه... دیگه ولم نمیکنی همش بهم میچسپی وقتی بچه ها میان میری توی اتاقت با اسباب بازیات سرگرم میشی هر دقیقه میای نگاه میکنی که من هستم یا نه مطمئن که شدی بعد میری سراغ بازی وبچه ها ... صبح که از خواب بیدار میشی میبینی که من نیستم به هرکی پیشت باشه میگی مامان اداره ... خیلی دریا دوست داری همیشه ایراد میگیری بریم دریا دریا ...وقتی بابا عصر کاره صبحش میری دریا قدم میزنی دوست داری بپری توی آب با هم صبحانه میخوری بعد میری خونه البته با گریه
وقتی بهت میگم شعر بخون میگه قل قلیه آبیه ... یا میگی دختری دارم شاه نداره ماه نداره ...خیلی بامزه میخونی