آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
رادینرادین، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

آرمیتا پری کوچک دریا و رادین پسرک دوست داشتنی

آرمیتا دخترک کلاس اولی

7 تا 8 ماهگی

 خونه عمه وقتی یه پلاستیک توی دستت میگیری از صداش خوشت میاد محاله به کسی بدی تا اینکه خواب بری        شش ماهت تموم شد. واسه خودت یه خانومی شدی. رفتارت اجتماعی تر شده. گل هر مجلسی شما هستی. هرجا میریم ادمارو زود دورت جمع می کنی.....  بلاخره همه نگرانیا تموم شد . بعد از شش ماه مرخصی امروز 24/8/92 اولین روز کاریم بود  صبح که شما خواب بودی من رفتم اداره خاله با بابایی پیشت بودند خوشبختانه خیلی دختر آروم وخوبی بودی اصلا اذیت نکردی صبح دیر از خواب بیدار میشی وساعت ده که غذا خوردی بعدش میخوابی تا ساعت دو که من میام .. وقتی منو میبینی خیلی ذوق میکنی دیگه محکم منو میگ...
18 بهمن 1392

5تا 6 ماهگی

اینجا کوهرنگه تابستان 92         دختر عزیزم این روزا با صدای بلند میخندی  وقتی خوابت میاد لج میکنی. همچنان دستاتو  میخوری و آب دهنت راه میافته . بیرون رفتن با کالسکه رو دوست داری .وقتی داریم غذا  میخوریم اب دهنت سرازیر میشه و تلویزیون نگاه کردنو دوست داری .نسبت به بچه ها  عکس العمل نشون میدی وقتی یه غریبه مبینی اولش بغض میکنی بعد براشون  میخندی.  عاشق حمومی. غلت زدن و یاد گرفتی کاملا میتونی بشینی ....   .       ازنیمه پنج ماهگی غذا خوردنت شروع شد روز اول  حریره بادام بهت...
10 آبان 1392

3 تا 4 ماهگی

 قم حرم ( با پسر دایی پویان )     دربند تابستان 6/6/92  وقتی از خواب بیدار میشی خیلی خوش اخلاقی عزیزم  فدات برم کلاه قرمزی من جاده خلخال اسالم .آرمیتا ومحمد امین وپویان اینجا خلخاله تابسنان 92 ( یه روز توی این کلبه بودیم هوا سرد بود خیلی خوش گذشت )     . بله ارمیتا دو ماهگی اش رو پشت سر گذاشت با کلی تغییرات و چیزهای جدیدی که از  خودش نشون میده دخترم به صداها خیلی توجه نشون میده و محیط های جدید رو با  حوصله نگاه میکنه با اون نگاههای قشنگش میخواد از همه چیز سر دربیاره وقتی باهاش  حرف میزنیم بهمون ت...
10 شهريور 1392

11 تا 12 ماهگی

تعطیلات عید بود باخاله ها رفتیم سرخون اینجا هم شما خیلی آب بازی کردی .... دوست داشتی فقط بغل مهدی باشی عکسای سیزده بدرکه رفته بودیم بنگلایان    توی تعطیلات عید بود از کنار دریا رد میشدیم خاله این عکس ازت گرفت چندروزقبل ازعید بود باعمه اینا رفتیم رودان دوروز اونجا بودیم این هم عکسایی که دخترعمه ها ازت گرفتند خیلی با دیدن این آبها ذوق میکردی بلاخره فرزانه گذاشتت توی آب ... آب چاه بود خیلی سرد نبود حسابی بازی کردی بعدش خوابت برد عزیزم اینجا ده ماهت بود ... سرماخورده بودی رفتیم دکتر بعدش باهم اومدیم اداره   روز جمعه 93/2/19 با ...
20 ارديبهشت 1392
1060 13 20 ادامه مطلب